اگه ما بودیم...

دیروز تو روزنامه خوندم که یه زوج ایرانی برای تفریح به مالزی رفته بودند و وقتی میخواستند برگردند ایران ؛ تو تاکسی که اونها رو میبرده فرودگاه دوربین فیلمبرداریشون رو جا میگذارند راننده تاکسی به هر دری زده تا پیداشون کنه اما نتونسته و تصمیم گرفته به خبرگزاری ملی مالزی بره و اونها هم با اعلام این خبر از اون زوج ایرانی خواستند تا آدرس خودشون رو بفرستند تا دوربین براشون ارسال شه و راننده تاکسی گفته میخوام به هر شکلی هست دوربین رو بدستشون برسونم تا مبادا فکر کنند مالزی کشور خوبی نیست و خاطره بدی از مالزی تو ذهنشون بمونه از دیروز تا حالا دارم فکر میکنم اگه ما بودیم....
نظرات 3 + ارسال نظر
میلاد نور ( نگاهی تازه ) سه‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:11 ب.ظ http://miladenoor.blogsky.com

می دونم چی باید بگم ... بگم اره که نمی شه ... نه که نمی تونم بگم !!!
در هر حال منتظر حضورت هستم
بای

حامد چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:31 ق.ظ

من این مطلب رو نخونده بودم ولی خیلی قابل تامل هست
.
یکی از سخت ترین کارها آبرو داری و حفظ ارزش یک مملکت (قابل توجه احمدی نژاد)
.
نمی دونم با شنیدن این جمله که........ شما ایرانی هستید ؟جهان سومی هستید؟احساسی بهت دست میده ......................
ولی هرکی باید اول از خودش شروع کنه............

سلمان چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:37 ق.ظ

به نظر من اون راننده تاکسی کار درستی نکرده. چون ممکنه خدا دوربین را توی تاکسی جا گذاشته تا اون راننده از اون فیلم خصوصی تکثیر کنه و همه مردم مالزی هم بخرند و اون پولدار شه و از مسافرکشی نجات پیدا کنه. ولی اون با این کار به بخت خودش لگد زد و قدر نعمت خدا رو ندونست.
(می دونم خدا منو می بخشه)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد